بغض مرا دریاب
کافه تنهایی
بغض مرا دریاب

 

بعد از یه سفر  20 ساعته و دوباره غروب تنهایی رسید و سفارش یه فنجون قهوه تلخ خزیدن یه گوشه دنج تو کافه تنهایی هنوزم  ترجیح میدم شکر به قهوام اضافه نکنم

 

هم بغض سفرکرده
با یاد تو من هرشب
در خاطره ها غرقم
بر پیکرجان من زخم تو تپش دارد
بی آنکه مداوایی در خاطر من باشد
می سوزم و می سازم از شب سحری دیگر
بی آنکه فراموشی در باور من باشد
از شعله ی جان من
خورشید برآید باز
ماه گل روی تو
می تابد و می تابد
بر پیکرجان من
زخم تو تپش دارد
بی آنکه مداوایی در خاطر من باشد
خواهم نمک یادت
بر زخم دلم باشد
خواهم که خیال تو
در جان و دلم باشد
خواهم که شبی دیگر
تب دار تو باشم من
بی آنکه مداوایی
در باور من باشد
می دانم و می دانی
که این رفتن بی برگشت
سهم من بی فرداست
بفرست خیالت را
امشب که دلم با توست
می سوزم و می سازم از شب سحری دیگر
بی آنکه فراموشی در باور من باشد
ای روی تو در چشمم
تا آخر تنهایی
من یاد تو را هر شب
در بستر خود دارم
بفرست خیالت را
حالا که دلم با توست
حالا که در این دنیا
سهم من بی فردا
جادوی خیال توست
بفرست خیالت را
حالا که دلم باتوست
خواهم نمک یادت
بر زخم دلم باشد
خواهم که خیال تو
در جان و دلم باشد
خواهم که شبی دیگر
تب دار تو باشم من
بی آنکه مداوایی
در باور من باشد
هم بغض سفر کرده
این بغض مرا دریاب
بفرست خیالت را
بفرست خیالت را

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





قهوه چی شاهرخ 5 / 5 / 1389برچسب:, (21:54) |